معنی زیتون تلخ

لغت نامه دهخدا

زیتون تلخ

زیتون تلخ. [زَ / زِ ن ِ ت َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) درختی است از تیره ٔ سماقیان که دسته ٔ جداگانه ای از این تیره به نام آزادرخت ها را به وجود می آورد. گلهایش بنفش و میوه اش سمی است. (فرهنگ فارسی معین). نامی است که در مازندران به «زنزلخت » دهند. این درخت در جنگلهای ساحلی خزر، لاهیجان، رامسر، نور، میاندره و هم در آستارا هست. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درختی است از تیره ٔ ملیاسه و از جنس ملیا گونه ای که در جنگلهای شمال موجود است آزادرخ می باشد. آنرا در مازندران زیتون تلخ، در نور شال پستانه، در لاهیجان شیطان زیتون، در رامسر دیوزیت و در آمل شال سنجد می خوانند. گونه ٔ دیگری از جنس ملیا در بندرعباس و چاه بهار موجود است که هنوز نام علمی آن تعیین نگردیده و گویا از خارج به ایران آورده باشند. آنرا در چاه بهار و عباسی چربش می نامند. زیتون تلخ درختی است که به 10 تا 15 متر بلندی می رسد، چوبش زرد یا پشت گلی و سخت است و در درودگری و ساخت ادوات موسیقی بکار می رود. این درخت را در تهران و بعضی نقاط دیگر برای زینت باغ می کارند. (جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 249). رجوع به زنزلخت و شال پستانه شود.


زیتون

زیتون. [] (اِخ) یا زیتون اکبر. مصحف زینون است. رجوع به زینون و زنون شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).

زیتون. [زِ] (اِخ) خلیجی به دریای اژه در قدیم خلیج مالیاک. (از لاروس).

زیتون. [] (اِخ) حمداﷲ مستوفی در ذیل چند ولایت هند آرد: «زیتون و سرندیب از اقلیم اول است ». (نزهه القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 262).

زیتون. [زَ] (ع اِ) درخت زیت. (منتهی الارب). نام درختی که روغن وی معمول اطباست. (بهار عجم) (آنندراج). زیتون بن. درختی همیشه سبز و از محصولات گرمسیری و میوه ٔ آن زیتون و در منجیل و رودبار گیلان بسیار فراوان است. (ناظم الاطباء). درختی است جلیل القدرو بسیارسود و پربقا و هزار سال دوام کند و میوه ٔ آن هم زیتون نام دارد. واحد آن زیتونه. (از اقرب الموارد). بری و بستانی می باشد و بستانی را درخت بزرگتر وبرگش آبدارتر و سبزتر از بری و بعد از چهار سال بارمیدهد و تا هزار سال می باشد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن).
این درخت در نواحی منجیل و رودبار و بیشه های آن نقاط و در کرانه های شمالی دریای خزر و اطراف گرگان و بهشهر و سعدآباد و آهنگرمحله و برفتان و علی آباد کتول و رامیان و شاه پسند و سعیدآباد و آق امام و وطن و مینودشت بسیار است و در اطراف بم و در فارس میان فیروزآباد و میمند نیز دیده شده است و به عقیده ٔ «گااوبا» موطن اصلی زیتون ایران مرکزی و بلوچستان است و از اینجا به سوریه و ایتالیا گذشته است برخلاف بعض دیگر گیاه شناسان که اصل زیتون راایتالیا گمان برده اند. این درخت را در گرگان چوب سید نامند و از آن عصا سازند و به ترکستان روس که گویابه این چوب تفأل می کنند صادر کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درختی است که سردسته ٔ تیره ٔ زیتونیان است. ارتفاعش معمولاً بین 7 تا 8 متر و حداکثر تا 15متر می رسد. محیط تنه اش از 3 تا 4 متر بالغ می شود. تنه اش ناصاف و دارای شکافهای مشخص است ولی در گیاهان جوان، صاف و رنگی مایل به سبز دارد. چوبش سخت و بامقاومت و زردرنگ و دارای خطوط قهوه ای مشخص می باشد. برگهایش دائمی و متقابل و بیضوی و دراز و نوک تیز و چرمی شکل است و در سطح تحتانی پهنک سفید ولی در سطح فوقانی سبزرنگ است. گلهایش در اردیبهشت ظاهر میشود و آنهاسفیدرنگ و مجتمع، بصورت خوشه در کنار برگها جای دارند. (فرهنگ فارسی معین). انواع تیره ٔ زیتونیان دارای تخمدان آزاد دوخانه و شماره ٔ پرچمهای آن با شماره ٔ گلبرگها متفاوت است. میوه ٔ آنها دارای یک هسته یا بشکل دانه ٔ بالدار است، برگهای آنها متقابل و ساده. نوع های آن، زیتون با گلهای سفید چهارقسمتی و میوه ٔ آن چهارقسمتی و میوه ٔ آلویی با هسته ٔ سخت که برون بر آن مواد روغنی بسیار دارد. (گیاه شناسی گل گلاب). درخت پیوسته سبز ناحیه ٔ مدیترانه که از دوران قبل از تاریخ برای استفاده از میوه ٔ آن در نقاط معتدل کاشته شده...ساقه و برگ زیتون از مدتی پیش از دوره ٔ مسیح نشانه ٔصلح بوده است. (دایره المعارف فارسی): نخرج منه حباً متراکباً... و جنات من اعناب و الزیتون و الرمان... (قرآن 99/6).و هو الذی اَنْشَاءَ جنات... و الزیتون و الرمان... (قرآن 141/6). ینبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل... (قرآن 11/16). و التین و الزیتون. (قرآن 1/95).
اگر گل کارد اوصدبرگ ابا زیتون ز بخت او
بر آن زیتون و آن گلبن به حاصل خنجک و خار است.
خسروی.
ز زیتون و انگور و هر میوه دار
که در مهرگان شاخ بودی ببار.
فردوسی.
دیو و فرشته به خاک و آب درون شد
دیو مغیلان شد و فرشته زیتون.
ناصرخسرو.
دریا نه آب گر به مثل آب است
چون بر لبش نه تین و نه زیتون است.
ناصرخسرو.
درخت زیتون، از هر شش درخت خراج یک درم. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 93). || میوه ٔ زیتون بن که از آن روغن می گیرند موسوم به زیت. (ناظم الاطباء). میوه ٔ درخت زیتون. (از اقرب الموارد). ج، زواتین. (دزی ج 1 ص 617). رسیده ٔ او گرم به اعتدال و باقبض و نارس او سرد و به غایت خشک و سیاه او گرم و خشک و سریعالاستحاله به سودا و صفرا و مرخی معده و مغثی و بهترین او سبز رسیده است که در آب نمک پرورده باشند و با طعام خورده شود نه قبل و نه بعد آن. در این وقت مقوی معده و مشهی و حابس طبع و مورث بیخوابی و لاغری و مصلحش مغز گردکان و بادام و سرکه و... و صمغ او در صورت شبیه به سقمونیا و مایل به سرخی است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن):
تا به رنگ و بوی چون سوسن نباشد شنبلید
تا به طعم و فعل چون زیتون نباشد زنجبیل.
فرخی.
عدس و باقلی و سیر و پنیر و زیتون
در پیش نان چراک است و مقیل و مومبار.
بسحاق اطعمه.
رجوع به جنگل شناسی ج 1 ص 229 و اختیارات بدیعی و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی و ترجمه ٔ صیدنه و جغرافیای اقتصادی کیهان ص 108 شود.
- روغن زیتون، روغنی است که از میوه ٔ درخت زیتون استخراج کنند. زیت. (فرهنگ فارسی معین). روغن زیتون بری قائم مقام روغن گل سرخ... و جمعی مطلق روغن زیتون را در افعال مذکور نافع می دانند و مخصوص نوعی دون نوعی ندانسته و هرچند کهنه تر شود قویتر شود. و آنچه از هفت سال بگذرد بهتر از روغن بلسان دانسته اند و بعضی قائلند که تا چهار هزار سال می ماند... و چون روغن زیتون را با مثل او آب بجوشانند تا آب بسوزد و تجدید آب بدستور اول نمایند تا شصت بار و بعد از آن آب سوخته شود چندان بجوشانند که به نصف رسد بمراتب شتی بهتر از روغن بلسان و در او اسرار عجیبه است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن).
|| دانه ٔ مورد. (دزی ج 1 ص 617). || عبارتست از نفسی مستعد برای اشتغال یافتن به نور قدس از ناحیه ٔ قوت فکر. (از تعریفات جرجانی) (از دستورالعلماء). رجوع به زیت شود.

زیتون. [زَ] (اِخ) شهری است به چین. (منتهی الارب) (آنندراج). بندری در چین شرقی بر ساحل دریای چین مقابل جزیره ٔ فرمز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیتون (به همان لفظ میوه ٔ معروف) در نزد مؤلفین عرب و ایرانی در قرون وسطی نام شهر امروزی چانگ چئو بوده است که بندری است در چین شرقی بر ساحل دریای چین مقابل فرمز و تقریباً بخط مستقیم پانصد کیلومتر در مشرق مایل به شمال کانتن و جزو ایالت فوکین امروزی است. این بندر در عهد مغول اهمیتی بس عظیم داشته است و از لحاظ تجارت خارجی چین و رفت و آمد کشتیهای بزرگ تجارتی و مسافری مابین چین و هند و جنوب ایران و بلاد عرب یکی از مراکز عمده ٔ چین بوده است. ابن بطوطه وقتی که از هند به چین آمده بود اولین نقطه از خاک چین که وی در آنجا پیاده شده بود همین شهر زیتون بوده است و در مراجعت از چین به هند نیز باز از همین بندر زیتون کشتی گرفته بوده است. در عهد مغول نام این شهر به تلفظ عامیانه ٔ چینیان تسوتونگ بوده است که با حذف گاف، حرف اخیر تلفظ آن بسیار نزدیک به زیتون عربی شنیده میشده است و در سفرنامه ٔ مارکوپولو نام این شهر به املای سایتون مرقوم است. رجوع شود به دایره المعارف اسلام ج 1 ص 861 و 865 و به حواشی بلوشه بر جامع التواریخ ص 490 و نیز به ص 48 از ذیل همان حواشی و کتاب منتخبات از سفرنامه ٔابن بطوطه به انگلیسی تألیف مستر گیب ص 369 حاشیه ٔ 8. (از حاشیه ٔ ص 508 شدالازار چ علامه قزوینی). در دایره المعارف فارسی ذیل «ساتن » پارچه ٔ ابریشمی... آرد:... اصلاً در چین بافته می شد و در مشرق زمین و یونان وروم خواستار فراوان داشت. نام آن احتمالاً از لفظ عربی زیتونی گرفته شده است که منسوب به زیتون است و شاید نام عربی بندر تسوتینگ (چوانچوی حالیه در ایالت فوکین چین) بوده است که درقرون وسطی از بنادر مهم چین بوده است... (دایره المعارف فارسی): و از همان راه که آمده بودیم در نهر بطرف خنساء مراجعت کردیم و از آنجا بطرف زیتون حرکت کردیم و چون به این شهر اخیر رسیدیم دیدیم که چندین کشتی بر جناح حرکت بطرف هند می باشند... من نیز همین کشتی را گرفته راه افتادیم. (از سفرنامه ٔ ابن بطوطه از حواشی شدالازار بقلم علامه قزوینی ص 508).


شال زیتون

شال زیتون.[زَ / زِ] (اِ مرکب) در لاهیجان زیتون تلخ را گویند. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 192). مخفف شغال زیتون، نامی است که در لاهیجان به زن زلخت دهند. [زیتون تلخ]. (یادداشت مؤلف).

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

زیتون تلخ

تلخه زه شاله سنجد (گویش گیلکی)

فرهنگ عمید

زیتون

درختی با برگ‌های بیضی نوک‌تیز و گل‌های سفید کوچک که به‌صورت خوشه در کنار برگ‌ها جمع می‌شود،
* زیتون تلخ: (زیست‌شناسی) = سنجد * سنجد تلخ

عربی به فارسی

زیتون

زیتون , درخت زیتون , رنگ زیتونی

تعبیر خواب

زیتون

اگر بیند زیتون ملح تلخ بخورد و با نان میخورد، او را اندکی منفعت به رنج و سختی حاصل آید. - جابر مغربی

روغن زیتون به خواب، خیرو برکت بود. اگر بیند روغن زیتون می پالود و میخورد، دلیل که به قدر آن خیر و منفعت بدو رسد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

فارسی به عربی

زیتون

زیتون

خواص گیاهان دارویی

زیتون

روغن زیتون نرم کننده و صفرا بر است روغن زیتون دفع کننده سنگ کیسه صفرا است برای این منظور باید آنرا با آبلیمو مصرف کرد بدن بچه هایی را که مبتلا به نرمی استخوان و کم خونی هستند با روغن زیتون ماساژ دهید اثرمفیدی داردبرای رفع خارش گزیدگی حشرات، روغن زیتون را به محل گزیدگی بمالید جویدن برگ زیتون برای از بین بردن زخم های دهان مفید استبرای سرباز کردن جوشها و کورک ها زیتون را له کرده و روی جوش یا کورک بمالید و بالاخره روغن زیتون بهترین روغن برای پخت و پز می باشد زیرا در اثر حرارات خراب نمی شود.

معادل ابجد

زیتون تلخ

1503

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری